پائیز...

ساخت وبلاگ
درختی سه هزار ساله و تنومند و سرسبز در چین به یک باره خشکید...
کاخ معلق بابِل به یک باره در هم شکست...
کنگره های مستحکم طاق کسری ناگاه فرو افتادند...
آتش های جاودانه آتشکده های پارس به ناگاه به خاموشی گراییدند...
دریاچه های پر آب و پهناور خشکیدند...
شهر پُمپِی به یکباره در زیر تلی از خاکستر مذاب مدفون گردید...
و تو مرا به یک باره ترک کردی...
چه دنیای پر رمز و رازیست...
پائیز......
ما را در سایت پائیز... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0javadrezaee8 بازدید : 18 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 15:35

می گریزم از خیالت می گریزم از نگاهت از هوایت می گریزم همچو برگی زرد و غمگین کو جدا مانده ز شاخه با نسیمی می گریزم می گریزم تا نبینم روی تلخ عاشقی را تا که در یادم نیاید من چه بودم با تو و اکنون چه هستم می گریزم از تماشا کردن گل هم دگر من می گریزم تا مبادا یادم آید آن گل سرخی که در موهای پر تابت نشاندی تا فراموشم شود بین تو و گل ها چه ربطی بود می گریزم از ترانه، از صدای ساز و حتی از "معین" هم می گریزم تا که بی تو نشنوم آن صوت زیبا را که می گوید "هنوزم یار تنهایم به دیدار تو می آیم باز می آیم اگر که فرصتی باشد مجال صحبتی باشد حرف خواهم زد" می گریزم همچو پائیز......
ما را در سایت پائیز... دنبال می کنید

برچسب : گریزمان,گریزمن,گریز,گریز از مرکز,گریز ابی,گریز آناتومی,گریزلی,گریزوفولوین,گریز دلپذیر,گریز از آزادی, نویسنده : 0javadrezaee8 بازدید : 18 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:05

آن که با ما قصد یاری داشت عهد خود شکست ساز و برگ همرهی بنهاد و بر جایش نشست تا که شوق همرهی در مردم چشمم بدید چشم خود بر آن همه پیمانه و پیمان ببست روزگار صلح و راحت چون ندیمی رام بود روز میدان و سنان با دشمنان شد همنشست تا ردای کهنه ام دید و دو دست مستمند خویشتن را چون خدا دید و مرا چون زیردست اندر این تلخی کنم دل خوش که پیری نیک گفت می بنوش و می بنوشان تا رود ماتم ز دست کار این دنیا نباشد جز جفا بر اهل دل وین جفا دور است اما از گروه می پرست ارسنجان، مرداد 95 پائیز......
ما را در سایت پائیز... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0javadrezaee8 بازدید : 52 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:05

پیمان به که می بندی ای بلبل خوش آوابا سست دلان زنهار زین عهد پر از بلواپروانه در آتش شد هیهات چه بی حاصلجان قیمت این عشق است هر کو نکند پرواهر شمع که می سوزد از هجر رخ بلبلافسوس که فرجامش تاریک کند مأوابیچاره دل عاشق سودای پریشان کردای شیخ بر این خسران صادر بنما فتوابر دلبر زیبارو هشدار مبندی دلکاین راهزنان دل گیرند ره تقواابلیس که مینو را از آدمیان بگرفتاین حیله نه سخت آمد جایی که بود حوّامرداد 95، ارسنجان پائیز......
ما را در سایت پائیز... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0javadrezaee8 بازدید : 62 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:05



پائیز......
ما را در سایت پائیز... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0javadrezaee8 بازدید : 52 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:05

آتشی در جان من افکندی ای آب حیات در هوایت خاک سردم فارغ آمد از ممات تا که بوی زلفت آمد کار من سامان گرفت جمله تلخی ها شد از یمن وجودت طیبات ظلمت شب را زدودی شعله ی گیتی فروز خواندی از بهر تن بی جان من والذاریات گر چه شیرازست و شهر لعبتان از شش جهت چون تو زیبارو نیاید در فلک از هر جهات کار دین را من نهادم بر سر ابروی تو جان سپردن زین کمان تو بود چون باقیات روزگار وصل ما هر چند با تأخیر شد چون شراب کهنه آمد در خُم ما از نبات شهریور 95- ارسنجان پائیز......
ما را در سایت پائیز... دنبال می کنید

برچسب : وصل تو,وصل,شعر, وصل,ز, وصل جانان, نویسنده : 0javadrezaee8 بازدید : 52 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:05

صبح از راه رسیدو هراسان این شباین شب تیره و بدکار گریختگر چه این کرسی تاریک پر از اختر بودو هلالش در برگر چه مهتاب فرا ریخته بر دامن دشتهمگان می دانندشب سراپرده خوف و خطر استنور مهتابش نیز رنگ اشباح به خود بگرفتستو سلام ای خورشیدگر چه با گردش دوران سیاه، سال ها از بر تو دور شدمدیگر ای مهر بتاببر لب سرد و تن شب زده امکه زمان بس تنگستمن از این کوتهی روز دگر می ترسمتو بتاب ای خورشیدکه همین روز به ته می رسد این عمر گرانتا تو در پشت همین کوه بگردی پنهانبا من ای دل دگر از مغرب تاریک نگوبگذارم تنهاپرنیانم بر تنتا قدمگاه شب بعد قدم خواهم زدو دگر این یکبارچون که پائیز......
ما را در سایت پائیز... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0javadrezaee8 بازدید : 48 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:05

بگیر ای خاک تیره مزد خود را که عمری پا به رخسارت نهادیم ستان اجساد ما را جای اجرت برایت خلعت و تربت نهادیم یکایک مرد و زن پیر و جوان را به دست خود به حلقومت نهادیم چه گوهرها که از ما بر گرفتی چه زیورها که در دامت نهادیم گهی دست اجل بر مادری رفت گهی طفلی به بالینت نهادیم حریصان این صفت را از تو دارند ز طماعی تو را لعنت نهادیم دهانت تا به کی پیوسته باز است تو را ما مایه ی نکبت نهادیم خدایا خاک دنیا را فنا کن ز بس در آن زر و لعبت نهادیم شهریور 95- ارسنجان پائیز......
ما را در سایت پائیز... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0javadrezaee8 بازدید : 52 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:05

یادت ای دوست بخیر یادت ای غنچه نشکفته بخیر روزگاری که از این باغچه ی خشکیده سر برون آوردی من نمی دانستم که خزان در راه است چه قَدَر زود گذشت روزهایی که تماشاگه چشمم بودیاز همان لحظه که خورشید صدایت می کرد تا همان لحظه که مهتاب لالایی می خواند من کنارت بودم شاخ و برگت همگی رقص کنان و نسیم هر صبح بوی گلبرگ تو را می آورد تا که گلبرگ سپید تو شکفت باغبانت آمد با نگاهی ولع آلوده به دورت چرخید و تو را هی بوئید...بوئید...بوئید همچو جلاد تو را گردن زد ساقه بی تابت به چه سان می لرزید چون ذبیحی بی سر باغبان چشم به رویت انداخت و تو را باز ز شهوت بوئید...بوئید.. پائیز......
ما را در سایت پائیز... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0javadrezaee8 بازدید : 44 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:05



پائیز......
ما را در سایت پائیز... دنبال می کنید

برچسب : به یاد حضرت دوست, نویسنده : 0javadrezaee8 بازدید : 54 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:05

حتی شنیدن صدای کلاغ های پائیزی
شنیدن بوی کاغذ و کتاب نو
حس دوست داشتنت را در من تقویت می کند...
(برای او که با مهر آمد و بی مهر رفت...)
پائیز......
ما را در سایت پائیز... دنبال می کنید

برچسب : پاییز آمد,پاییز صحرا,پاییز پدرسالار,پاییز در راه است,پائیز طلائی فریبرز لاچینی,پاییز و شعر,پائیز تنهائی,پاییز شاهرخ,پاییز اخوان ثالث,شعر پاییز, نویسنده : 0javadrezaee8 بازدید : 48 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 6:05